کرمانجی، سورانی، زازاکی….زبان یا لهجه؟

 

PDF

نویسنده: حسین محمد

گروه مترجمین: تقوی گلیان محمد، جعفری تیتکانلو احمد، سپاهی رزگار، توکلی ژیار

ala

آیا کردی یک زبان است یا اینکه چند زبان است؟ آیا کرمانجی، سورانی، هورامی، زازاکی…همه لهجه های مانند هم هستند یا اینکه  چند زبان از یک خانواده اند؟

آیا کردی که با الفبای لاتینی نوشته می شود به همراه کردی ای که با الفبای عربی نوشته می شود یا به همراه کردی ای که با الفبای سریلی نوشته می شد یک زبان هستند یا اینکه چند زبان جدا از هم هستند؟

آیا به چه شروطی انسان می گوید که دو سبک زبانی یک زبان هستند(به عنوان مثال کرمانجی و سورانی) اما دو سبک دیگر از هم جدا هستند(به عنوان مثال سورانی و فارسی)؟

آیا دلیل و عوامل به حساب آوردن دو روش زبانی مانند دو زبان مستقل یا هم مانند دو لهجه از یک زبان چه هستند؟ آیا انسان می تواند به قید و بندهای زبانشناسی، این را مقوله بندی کند یا اینکه آیا شرط و شروطهای مهمتری هستند؟

مسئله چیست؟

چند وقتی است که بحث و مناقشه بر سر این موضوع داغ است که آیا زازاکی لهجه ای از کردی است یا زبانی مستقل است. همان سوال درباره گورانی/هورامی هم هست.

اما و اما همه گویشوران کرمانج و سوران و همچنین بیشتر قریب به اتفاق گویشوران زازکی و هورامی، زازاکی و هورامی را به مثابه لهجه های زبان کردی و نه زبانی مستقل به حساب می آورند. نه اکنون و نه در تاریخ هیچ ملت یا جمعیتی به نام زازا یا هورامی/گورانی نبوده اند و آنها همیشه به مثابه پاره ای از ملت کرد به حساب آمده اند. دلیل بر مدعا، خیلی از رئسا و رهبران کرد در باکور کردستان از شیخ سعید پیران بگیر تا صلاح الدین دمیرتاش پیشاهنگان سیاست کردی و کردها بوده اند.

به همین دلیل و بیگمان به دلیل نزدیکی میان زازاکی/هورامی/گورانی و لهجه های دیگر گردی، بیشتر قریب به اتفاق آن سبکهای گفتاری به مثابه بخشی از زبان کردی و صحبت کردن آنها هم به مثابه بخشی از ملت کرد می پذیرند و قبول می کنند. به عنوان نشانه ای از وحدت زبانی کرمانجی و زازاکی، دهها سال است که در انتشارات کردهای شمال آنهایی که اکثرا به کرمانجی هستند، قسمتى را نيز به زازاكى اختصاص مى دهند.

اگر زازاکی در برخی از مجلات و روزنامه های شمال جا نیافتاده باشد هم، به این دلیل نیست که آن مجله و روزنامه ها، آثار زازاکی را رد کرده باشند، بلکه به این دلیل است که آثار زازاکی برای آنها نیامده اند چون تا این اواخر تعداد نویسنده های زازایی زیاد نبوده است.

از طرفی دیگر، این اواخر برخی از گویشوران زازایی و هورامی مدعی شده اند که زازاکی و هورامی زبانهای مستقل هستند و لهجه های کردی نیستند. آنها ادعا می کنند که خود را تنها به “شروط زبانشناسی” محدود می کنند و مباحث کسانی را که زازاکی و هورامی را به مثابه لهجه های کردی به حساب می آورند را به “سیاست” و “احساسی” متهم می کنند.  آنها در توجیح خود به چند زبان شناس اروپایی ارجاع می دهند که می گویند زازاکی / هورامی نه کردی هستند بلکه زبانهای مستقلی هستند.

رهبران آن “زازانشینان” که می گویند زازاکی لهجه ای از زبان کردی نیست، زولفو سلجان و کتاب او به زبان آلمانی تحت عنوان گرامر زبان زازاکی است.کتاب در سال 1998 در برلین به چاپ رسیده است. از حفظ استقلال زازاکی بیشتر حمله به زبان کردی است.

سلجان از نظریات چند زبان شناس و جامعه شناس اروپایی استقبال می کند زمانی که می گویند زازاکی زبانی مستقل است. اما سلجان به همان زبان شناس و جامعه شناسان حمله می کند زمانی که می گویند زازا از نظر قومیتی و تاریخی ملتی مستقل نیست بلکه بخشی از ملت کرد هستند.

به عنوان نمونه، سلجان نظر مردم شناس هلندی مارتین وان برونسن[1] را، که می گوید زازاکی زبانی مستقل است را با افتخار قبول می کند. اما همان سلجان نظریه همان برونسن را که می گوید زازا کرد هستند، شیخ سعید زازا برای کردستانی مستقل تلاش کرده است و همچنین انقلاب 1925 انقلاب کردی بود، را با شدت رد می کند.

اگر بیشتر زبان شناسان اروپایی-آنهایی که چیزی درباره زازاکی گفته باشند- زازاکی را به عنوان زبانی مستقل قبول کنند هم، آنها در همان زمان ردمی کنند که کرمانجی و سورانی دو زبان جدا از هم باشند. سلجان از نظریه آنها که به جدایی زازاکی قایل هستند استقبال می کند و این نظریه آنها را به عنوان پایه ای عینی و مسلم می پذیرد. اما همان سلجان به شدت به همان زبان شناسان حمله می کند چرا که آنها می گویند که کرمانجی و سورانی لهجه های یک زبان هستند.

 

آیا کرمانجی، سورانی و زازاکی زبان اند یا لهجه؟

کسانی که ادعا میکنند که کرمانجی، سورانی و زازاکی زبانهای جدا از هم هستند، تلاش می کند (تا حد ممکن) فهرستی طولانی از تفاوتهای آنها را مرتب کنند. آنها به شباهتهای میان کرمانجی، سورانی و زازاکی کمتر توجه می کنند و گاهی مستقیما مطالبی کذب در رابطه با این مسئله عنوان می کنند.

به عنوان نمونه، سلجان در کتاب خود تعدادی از آوهای متفاوت میان کرمانجی و زازاکی را ردیف می کند. اما خود سلجان درباره آواهای متشابه کرماجی و زازاکی نظری نداده است. در واقع واجهای کرمانجی زازاکی 100 درصد مانند هم هستند اگرچه آنها نه همه آن واجها را به طور کامل مانند هم بکار نمی برند[2].

او همچنین نشان می دهد که کرمانجی و زازاکی خیلی از هم دور هستند و نباید به عنوان لهجه های یک زبان بلکه باید به عنوان زبانهای جدا از هم در نظر گرفته شوند. برای این ادعای خود، او برای نمونه نشان می دهد که پیشوند استمرار در کرمانجی “di-”   است (مثل “di-çim, di-bêjim, di-kevim”) اما در سورانی “e-” است (مثل “e-kem=di-kim”) به عبارت دیگر می خواهد بگوید که آنها به هیچ وجه شبیه هم نیستند و این هم دلیلی است که کرمانجی و سورانی یک زبان نیستند.

اما سلجان از آن صداقت خود به طور کامل سکوت می کند که در سورانی “e-” تنها شکلی شفاهی از پسوند استمراری “de-” است که خیلی با “di-” کرمانجی (de-kem=dikim)  شباهت دارد[3]. این شکل “de-” هم در اکثر لهجه ها و هم در سورانی نوشتاری غالب است تا جایی که (tevî ku)شکل “e-” هم در بعضی لهجه ها وجود دارد و در بعضی نوشته ها هم دیده میشود. اما سلجان نخواسته است از “de-” صحبت کند چرا که آن بیشتر شباهت کرمانجی و سورانی را نشان می دهد تا تفاوت آنها.

شرط درک متقابل و ضعفهای آن

به شیوه ای کلی گفته می شود که اگر سخنوران دو شیوه سخن گفتن را از هم درک کنند، آنگاه شیوه های سخن گفتن آنها نه دو زبان چدا بلکه دو لهجه از یک زبان محسوب می شود. بر عکس آن، اگر سخنوران، دو شیوه سخن گفتن را از هم درک نکنند، آنگاه آنها دو لهجه از یک زبان نیستند بلکه دو زبان جدا از هم محسوب می شوند. این نظریه به طور گسترده برای مقوله بندی زبان و لهجه ها بکار برده شده است و هنوز هم بکار برده می شود با این حال یک تئوری ضعیف است به خاطر اینکه درک چیزی ذهنی است و به تجربه یا عدم تجربه اشخاص بستگی دارد. برای مثال، اگر یک گویشور کرمانج زیاد سورانی یا فارسی را شنیده باشد، می تواند آرام آرام درک آنها را یاد بگیرد حتی بدون اینکه اصلا آنها را هم آموزش ببیند یاد بگیرد. اما اگر برای اولین بار باشد که یک سخنور کرمانج فارسی یا سورانی را بشنود، به احتمال خیلی زیاد خیلی کم از آن را درک کند یا حتی هیچ چیزی را هم از آن درک نکند. این موضوع نه تنها بین دو زبان(مثلا کردی و فارسی) صادق است بلکه حتی بین دو گویش یک زبان یا یک همان لهجه نیز اینگونه است. برای مثال، هیچ زبانشناسی به طور جدی تا کنون نگفته است که کرمانجی دیاربکری و ورمانجی دهوکی دو زبان جدا از هم و مستقل هستند. اما اگر یک سخنور کرمانج دیاربکری و یک دهوکی برای بار نخست گویش همدیگر را بشنوند و با هم شروع به صحبت کنند، برای درک هم دچار زحمت می شوند و حتی خیلی چیزها را از هم درک نکنند یا حتی از هم اشتباه درک کنند. برای مثال، عبارتهای ”karîn/kanîn, hev, tev/giş, li ba/cem” برای دهوکیهایی که گویش دیگر کرمانجی را آموزش ندیده اند عجیب است چرا که دهوکیها به جای آن عبارات عبارتهای ”şiyan, êkûdu, hemî/xirr, li nik/dev” بکار می برند. اما این بار عبارت ”xirr” در دهوکی به معنی (همه) به راحتی از طرف دیاربکریها اشتباه درک شود چون در دیاربکر آن عبارت به معنی اندام جنسی مذکرها و هم معنی عبارت ”kîr” دهوکی است.

همچنین در همین رابطه، در سخنان دهوکیها کلمات عربی زیادی و در کرمانجی دیاربکری هم شمار زیادی کلمات ترکی هست که نه دهوکیها آن کلمات ترکی را درک می کنند و نه دیاربکریها آن کلمات عربی را. به رغم تمام این مشکلات هم، هیچ زبانشناسی به طور جد ادعا نکرده است که دهوکی و دیاربکری به دو زبان جدا سخن می گویند.

همچنین درک و تسلط بر موضوع به هم وابسته اند. هنگامی که یک کرد پزشک با یک کرد غیر پزشک در مورد یک موضوع طبی با هم مباحثه می کنند، شاید به سختی همدیگر را درک کنند در حالی که یک پزشک کرد و یک پزشک فارس به مراتب آسانتر همدیگر را درک می کنند نسبت به یک کردی که پزشک است و یک کردی که غیر پزشک است یا نسبت به یک فارسی که پزشک است و یک فارسی که غیر پزشک است. اما با این حال هیچ زبانشناسی به طور قطع یقین ادعا نکرده است که کردی و فارسی یکی هستند. جغرافیا و ارتباط درک متقابل را آسانتر یا دشوارتر می کند. به عنوان مثال هم کرمانجهای درسیم و هم زاخو به زبانی تکلم می کنند که در زبانشناسی آن را کرمانجی یا کردی شمالی می نامند. اکثر کردهای هولیر(اربیل) به گونه ای صحبت می کنند که در زبانشناسی از آن تحت عنوان سورانی یا کردی مرکزی یاد می شود. زبانشناس تکلم اهالی هولیر را در کنار اهالی زاخو را از یک زبان واحد می دانند اما آنها را لهجه های یکسان به حساب نمی آورند. تا جایی که کسانی مانند زولوف سلجان معترض اند و می گویند که اینها نه یک زبان واحد اند .

اما به دلیل نزدیکی جغرافیایی زاخو-هولیر نسبت به زاخو-درسیم و همچنین به دلیل روابط قویتر بین زاخو و هولیر نسبت به زاخو-درسیم، به احتمال خیلی قوی زاخویی ها بیشتر تکلم سورانی هولیریها را درک می کنند تا کرمانجی درسیمیها را به این دلیل که اکثر زاخوییها بیشتر سورانی هولیریها را شنیده اند و حتی در کنار هولریها هم صحبت کرده اند اما به نسبت کمتر از زاخوییها هیچ ارتباطی با درسیمیها نداشته اند. اما بازهم هیچ زبانشناسی به طور حتم نمی پذیرد که کرمانجی زاخویی و سورانی هولیری یک لهجه باشند اما از کرمانجی درسیمی لهجه ای جدا باشد. همینطور احتمالا برای یک سخنور سورانی هولیری درک کرمانجی زاخویی نسبت به سورانی سنندجی خیلی آسانتر باشد چون ارتباط متقابل هولیری-زاخویی نسبت به ارتباطات هولیری-سنندجی خیلی گسترده تر و عمیقتر است. همچنین کم پیش می آید که درک متقابل باشد. در جایی که لهجه ای غالب باشد، سخنوران لهجه غالب ادعا می کنند که از لهجه ای که غالب نیست چیزی درک نمی کنند اما سخنوران لهجه ای که غالب نیست ادعا می کنند که بیشتر از لهجه غالب درک می کنند.

مسئله این است که سخنوران لهجه غالب برای درک ضرورتی ندارد که تلاش کنند ولی سخنوران لهجه های غیر غالب چاره ای جز اداره کردن ندارند و مجبورند بیشتر تلاش کنند تا درک کنند. درک کردن همچنین می تواند در طول زمان و به مرور تغییر می کند. به عنوان مثال قبل از ۵۰ سال گذشته کمتر کرمانج زبانی روزانه سورانی می شنید یا حتی اصلا نمی شنید و اکثریت مطلق سورانی زبانها هم هیچ اطلاعی از صحبت کردن کرمانجها نداشتند. ولی اکنون زمان و فرصت متفاوت است. از طریق تکنولوژی های جدید( تلویزیون، اینترنت، رادیو و غیر) کرمانج زبانها و سوران زبانها می توانند روزانه لهجه های همدیگر را بشنوند. و حتی از روی ناچاری هم می شنوند. چه بخواهیم وچه نخواهیم درک متقابل کرمانجی و سورانی را هم در بین سخنوران آنها بیشتر می کند.

(حداقل در بین کسانی که رسانه کردی را دنبال می کنند) ولی باز هم درک متقابل به این معنی نیست که تفاوت بین کرمانجی و سورانی نیست یا کم شده است. اساس کرمانجی و اساس سورانی همچون ۵۰ سال گذشته است ولی سخنوران آن لهجه ها آرام آرام درک متقابل را از هم می آموزند. از این نمونه های بالا معلوم می شود که عدم درک متقابل به عنوان پایه بحث جدائی زبان و لهجه ها اکثرا استفاده نمی شود یا خیلی ضعیف است. پیروی از آن، می تواند انسان را به راحتی به نتیجه ای اشتباه هدایت کند. آیا برخی قوائد دیگر زبانشناسی هستند که ما بتوانیم با آن بهتر مشخص کنیم که شیوه ای از صحبت کردن یک زبان مستقل است یا یک لهجه از یک زبان؟

مقایسه کرمانجی، سورانی، زازاکی و فارسی

لطفا بر طبق قواعد آواشناسی، ساخت واژه و نحو به تفاوت و شباهتهای کرمانجی، سورانی، زازاکی و فارسی نظری بیاندازید.(+=بله، -=خیر)

کرمانجی سورانی زازاکی فارسی
دوآوایی Ç, K, P û T + +
تغییر /m/ بعد از حرف صدادار به /v  یا w/ + +
حذف /d/ بعد از /r/ +
حذف /d/ بعد از حروف صدادار + + +
حذف /x/ قبل از /w/ +
دو آوایی /L/ +
حذف /t/ بعد از /s/ +
تغییر /e/ به /i/ + +/-
تغییر /z/ به /d/ +
جنس دستوری اسامی و ضمایر = + +
جنس دستوری صفات و افعال +
پیشوند استمرار + + +
دو گروه ضمایر مستقل + +
ضمایر وابسته + +
ارگتیو + + +

 

تحلیل جدول

  • دو آوای Ç، K، P، و T : در کرمانجی و زازاکی دو واج یا آوهای ممیز معنای متفاوت هستند  که از آنها حروفی خارج می شوند، یک دمیده یا خشک(در انگلیسی aspirated) است و دیگری نادمیده یا نرم(unaspirated) است. برای نمونه، واژه “par” با /P/ دمیده به معنی “تکه، بخش، فصل، قسمت، سهم” است اما با /P/ نادمیده یا نرم به معنی “سال گذشته، سال قبل از امسال”  است. این پدیده در کرمانجی و زازاکی وجود دارد اما در سورانی و فارسی یافت نمی شود.
  • تغییر /M/ بعد از حروف صدادار به V/W: در کرمانجی /M/ بین یا پایان واژه بعد از حروف صدادار به /V/ تبدیل شده است. برای مثال، “nav” (اسم) در کرمانجی با /V/ است اما در بیشتر زبانهای دیگر هند و اروپایی با /M/ است. برای مثال: فارسی “nam“، در انگلیسی “name“، در فرانسوی “nom” … در سورانی هم /M/ بعد از حرف صدادار معمولا به /W/ تبدیل می شود: مانند naw . در زازاکی هم /M/ در آن حالتها تغییری نمی کند.
  • حذف /D/ بعد از /R/: در کرمانجی در بیشتر واژه ها /D/ بعد از /R/ حذف می شود، برای مثال: “kirin, birin, xwarin” اما به سورانی “kiridin, birdin, xwardin“، به زازاکی “kerdene, berdene, werdene“، و فارسی “kerden, borden, x(w)arden“.
  • حذف /D/ بعد از حروف صدادار: منظور از ان اینست که در خیلی از واژه ها /D/ بعد از حروف صدادار در کرمانجی و زازاکی افتاده است اما در فارسی باقی مانده است، برای مثال: در کرمانجی”ba, bû“، در زازاکی “va, bî” اما در فارسی “bad, bûd“.
  • حذف /X/ قبل از /W/: منظور از آن اینست که زازاکی از آوای مرکب /XW/ آوای /X/ انداخته است و تنها /W/ مانده است، برای مثال در کرمانجی “ xwarin, xweş, xwişk/xweh“، در فارسی “ x(w)arden, xûş, x(w)aher” اما در زازاکی “ werdene, weş, waye“.
  • دو واجگونگی /L/: در سورانی دو /L/ متفاوت وجود دارند که می توانند معنای واژه را تغییر دهند اگر به جای همدیگر بکار روند. یکی از آنها /L/ نازک (مانند “lez, law“) و دیگری هم /L/ کلفت است مانند “welat, silav“. در کرمانجی، زازاکی و فارسی دو آوای /L/ چه باشند چه نباشند، آنها واج نیستند یا تغییر آنها به هم نمی تواند معنی واژه را عوض کند.
  • حذف /T/ بعد از /S/: در سورانی این پدیده معمول است، برای مثال در کرمانجی”standin/stendin, dest“، در سورانی “sendin, des“. اما این پدیده در کرمانجی، فارسی و زازاکی دیده نمی شود.
  • تغییر /E/ به /I/: در کرمانجی این یک واج مرسوم است، اما در فارسی و زازاکی تقریبا دیده نمی شود. برای مثال، در زازاکی “kerdene, wesar“، در فارسی “kerden, behar” اما در کرمانجی “kirin, bihar“. در سورانی هم گاهی /E/ به /I/ تبدیل می شود (kirdin) اما خیلی وقتها هم خود /E/ باقی می ماند(برای مثال، “behar, le, be” به جای “bihar, li, bi” در کرمانجی)
  • تغییر /Z/ به /D/: این در فارسی یک پدیده رایج است برای مثال، “dan-” (zan-în)، “damad ( zavaبه zama ). در کرمانجی، سورانی، زازاکی و خیلی از زبانهای ایرانی  دیگراین تغییر اتفاق نمی افتد.
  • جنس دستوری: آنچه مشخص است در کرمانجی و زازاکی، دو جنس دستوری(مونث و مذکر) وجود دارد و در سورانی معیار و فارسی دیده نمی شود. اما نظام جنس در کرمانجی و زازاکی به تمامی مانند هم نیستند. در کرمانجی تنها اسامی و همچنین ضمیر سوم شخص مفرد می توانند جنس دستوری بگیرند اما صفت و افعال بدون جنس هستند. برای مثال، در کرمانجی”birayê mezin” و “xwişka mezin” اما در زازاکی “birayo pîl” و “waya pîle“. تفاوت در آنجاست که در کرمانجی صفت (mezin) بدون تغییر می ماند و بر طبق مذکر یا مونث تغییر نمی کند اما در زازاکی واژه وابسته “pîl” در کنار واژه های مونث تبدیل به “pîle” می شود. همچنین فعل نیز در کنار ضمیر سوم شخص مفرد تغییر می کند.: “o esto” (او-مذکر دارد) اما “a esta” (او-مونث دارد).
  • پیشوند استمرار: منظور از پیشوند استمرار “di-” در کرمانجی، “de-” در سورانی و “mî-” در فارسی است، برای مثال در کرمانجی “di-kim, di-bêjim, di-çim” ، در سورانی “de-kem, de-lem, de-çim” و در فارسی “mî-konem, mî-gûyem, mî-revem” بکار می رود. این پیشوند در زازاکی وجود ندارد و به جای آن پسوند یا میانوند –n-/-en– بکار می رود: (ez) ke-n-a, va-n-a, şi-n-aبه معنی “(ez) dikim, dibêjim, diçim“.
  • دو گروه ضمایر مستقل: در کرمانجی و زازاکی دو دسته/گروه ضمیر وجود دارند که یکی از آنها خنثی/غیرصرفی و دیگری صرفی است، در کرمانجی ضمایر غیرصرفی “ez, tu, ew, em, hûn, ew” و صرفی “min, te, wî/wê, me, we, wan” هستند، در زازاکی ضمایر غیر صرفی “ez, ti, o/a, ma, şîma, ê” و صرفی ها “mi, to, ey, ay, ma, şima, înan” هستند. در فارسی و سورانی تنها یک دسته ضمایر مستقل وجود دارند اما دسته ای از ضمایر وابسته هم هستند که در کرمانجی و زازاکی دیده نمی شوند:
  • ضمایر وابسته: در فارسی و سورانی (اما نه در کرمانجی و زازاکی) دسته ای از ضمایر هستند که در سورانی برابر ضمایر صرفی کرمانجی و زازاکی اند. در سورانی “-im/-m, -it/-t, -î/-y, -man, -tan-, yan” و در فارسی “-em, -et, -is, -man, -tan, -şan
  • ارگتیویتی(کنایی): منظور از ارگتیویتی آن است که در کرمانجی، سورانی و زازاکی در بعضی از حالتها، فعل نه بر طبق فاعل یا کننده کار بلکه بر طبق مفعول یا چیزی که انجام شده است صرف می شود. برای مثال، “ez sêvan dixw-im” (فعل “xwar-im” بر طبق فاعل “ez” صرف شده است) اما “min du sêv xwar-in” (فعل “xwarin” بر طبق “du sêv” صرف شده است و فرد نمی تواند به کرمانجی چنین چیزی بگوید “*ez du sêv xwarin“). در زمان گذشته نه تنها فعل بر طبق مفعول یا چیزی که انجام شده است صرف می شود بلکه فاعل یا کننده کار هم خودش صرفی است (“min xwar- *ez xwar“). در زازاکی و سورانی هم نظام حالت همینگونه است اما در فارسی چنین چیزی وجود ندارد، فاعل همیشه خنثی و مفعول صرفی است و فعل هم مطابق با فاعل صرف می شود: “du sîb-ra mîxor-em” (دو سیب می خورم) و “du sîb ra xord-em” (دو سیب خوردم)

 

نتیجه گیری مقایسه کرمانجی، سورانی، زازاکی و فارسی

در جدول بالا ما تلاش کردیم در چندین موضوع زبانی، مقایسه ای بین کرمانجی، سورانی، زازاکی و فارسی انجام دهیم. البته فرد می تواند برخی از موضوعات دیگر را هم به آن اضافه کند و یا برخی را از آن حذف کند. اما هدف ما از این جدول اینست که تصویری چند بعدی از شباهتها و تفاوتهای آن زبانها یا لهجه ها ارائه کنیم.

همانگونه که دیده می شود، در بین این زبانها یا لهجه ها، هم شباهت و هم تفاوت هست. هیچ یک از آنها در همه موارد با دیگری متفاوت نیستند و در هیچ موردی هم شبیه هم نیستند. زمانی که کرمانجی و فارسی را با هم مقایسه می کنیم، خواهیم دید که از 15 مورد برگزیده، تنها در 4 مورد شبیه هم هستند:

  • عدم حذف x قبل از w
  • تک واجگی L
  • عدم حذف T بعد از S
  • عدم وجود جنس گرامری در صفات و افعال

زمانی که کرمانجی و سورانی را با هم مقایسه می کنیم، خواهیم دید که آنها در 7 یا 8 مورد با هم مشابه هستند:

  • تبدیل M به (V/W)
  • حذف D بعد از حروف واکه ها
  • پیشوند استمرار
  • عدم حذف X قبل از W
  • عدم تبدیل Z به D
  • عدم وجود جنس دستوری در صفات و افعال
  • ارگتیویتی
  • (تبدیل E به I)

زمانی که کرمانجی و زازاکی را با هم مقایسه می کنیم خواهیم دید که آنها در 8 مورد شبیه هم هستند:

  • دو واجگونگی Ç, K, P و T
  • حذف D بعد از واکه ها
  • تک واجگی L
  • عدم تبدیل Z به D
  • جنس دستوری در اسامی و ضمیر سوم شخص مفرد
  • دو گروه ضمایر مستقل
  • ارگتیویتی

 باز هم از جدول فوق مشخص می شود که سورانی و زازکی تنها در 4 یا 5 موضوع مثل هم هستند. ولی در طرف دیگر ,سورانی و فارسی در 6 یا 7 موضوع با هم مطابقت می کنند.

همانگونه که دیده می شود، تفاوتهای کرمانجی-سورانی و کرمانجی-زازاکی تقریبا به یک نسبت و اندازه اند. با همه اینها نیز، خیلی از زبانشناسان غربی ادعا می کنند که زازاکی و کرمانجی دو زبان از هم جدایند اما کرمانجی و سورانی دو لهجه از یک زبانند.

در واقع از لحاظ زبانشناسی موضوع پیچیده ای است. برخلاف اینکه “زازاشناسان” مدعی هستند که دو زبان بودن کرمانجی و زازاکی در هاله ای از ابهام است اما با این وجود این حقیقت باید گفته شود که از نظر دستوری هیچ قطعیتی وجود ندارد که کرمانجی, سورانی و زازاکی ,همگی لهجه هایی از یک زبان هستند.

موضوع این است که در زبانشناسی هیچ خط و ربط مشخصی نیست تا اینکه لهجه های یک زبان را با هم مقایسه و زبانهای خویشاوند مستقل را از هم جدا کنیم. زمانی که به جدول بالا نگاه می کنیم، می بینیم که کرمانجی با سورانی و زازاکی در مقایسه با کرمانجی و فارسی در خیلی از موضوعات با هم همخوانی دارند. اما باز هم در برخی از موضوعات که کرمانجی و فارسی با هم همخوانی دارند با این وجود کرمانجی و سورانی یا کرمانجی و زازاکی این همخوانی رو ندارند.

در حقیقت هیچ قاعده زبانشناسی مطلق حتی فقط پذیرفته شده نیز وجود ندارد که بتواند از آن پیروی کند تا مشخص کند که به راستی این دو شیوه تکلم نزدیک به هم فقط لهجه اند یا زبانهایی مستقل.

انتخاب لهجه یا زبان با دو شیوه نزدیک به هم در تکلم نه با قواعد ربان شناسی بلکه با شرط و دلایل جامعه شناختی، سیاسی، اقتصادی یا هم عاطفی امکان پذیر است. برای مثال، در زبانهای اسکاندیناوی به طور اخص سوئدی و نروژی خیلی به هم نزدیک هستند. آنها به طور عادی با هم سخن می گویند و خیلی کم در فهمیدن هم دچار زحمت می شوند. تفاوتهای آنها تا حدی به اندازه تفاوتهای ماردینی و کرمانجی حکاری است. اما به دلیل اینکه هر یک از آنها از طرف یک حکومت رسمی اعلام شده است، هیچ زبانشناسی اعتراض و ادعا نمی کند که آنها در واقع هر دو لهجه های یک زبان هستند. هندی و اردویی در کلام یک زبان هستند اما هر کدام با الفبایی متفاوت نوشته می شوند و یکی از طرف هندوستان و دیگری هم از طرف پاکستان رسمی شده است. زبانشناس این تقسیم بندی را به همین منوال تماما سیاسی می داند. از طرفی دیگر در چین لهجه های زیادی دور از هم و لهجه هایی که برای سخنگویان آن قابل فهم نیست وجود دارد اما از نظر سیاسی و اقتصادی به عنوان یک زبان پذیرفته می شوند.

 عربی عراقی و مغربی برای سخنگویان آن به آسانی قابل فهم نیست اما هر دو به روش صحبت کردن خود می گویند عربی. پرتقالی و برزیلی به آسانی همدیگر را نمی فهمند اما باز هم هر دو پرتقالی نام دارند. هیچ زبان شناسی به یکی از آنها با اعتراض نمی گوید، ”نه ، زبان شما آن زبانی نیست که فکر می کنید.” زبانشناس صدایش را نه در مقابل این تقسیم بندی و نه در برابر این وحدت رویه بلند نمی کند. کردی صاحب چند لهجه است که برای سخنگویان آن به آسانی قابل فهم نیستند. لهجه های کردی حتی به چند الفبا نیز نوشته می شود. اما از نظر سیاسی کردی یک زبان است. برای مثال، زمانی که کاربرد کردی در ترکیه ممنوع شده، ترکها نگفتند”زازاکی کردی نیست، بزار آزاد باشه.” ظلمی که در این صد سال در حق کردی می شود، به همه لهجه های کردی از قبیل کرمانجی، سورانی، هورامی، زازاکی می شود. از همه مهمتر: کردی از روی احساس یک زبان است چرا که اکثریت مطلق سخنگویان لهجه های جدای کردی، همه لهجه ها را به عنوان بخشی از یک زبان به حساب می آورند. نه زبانشناسی و نه سیاست نمی تواند از این احساسات قویتر یا بهتر باشد.

____________________

ارجاع

[1] اثر اصلی Martin van Bruinessen  درباره کرد و کردستان” Agha, Shaikh and State – The Social and Political Structures of Kurdistan ” (آقا، شیخ و دولت- ساختارهای اجتماعی و سیاسی کردستان) به انگلیسی می توانید از سایت زیر مطالعه کنید:

http://www.academia.edu/2521173/Agha_Shaikh_and_State_The_Social_and_Political_Structures_of_Kurdistan

[2] برای تفاوتها و شباهتها و آواشناسی در کرمانجی و زازاکی (و در لهجه های دیگر کردی هم) به سایت زیر مراجعه کنید:

https://zimannas.wordpress.com/2016/01/02/cudahiyen-dengnasi-di-lehceyen-kurdi-de/

[3] برای افتادن D از “e-” با پیشوند زمان آینده در کرمانجی مقایسه کنید:

DÊ > Ê (ez dê bikim > ez ê bikim

 

 

 

 

 

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s